این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
زکات علم، نشر آن است. هر
وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین
وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق
بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
زکات علم، نشر آن است. هر
وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.
همچنین
وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق
بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.
مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!
اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.
همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.
زندگی نامه استاد بزرگ کرد
حسن زیرک خواننده وشاعر بزرگ کرد
منبع: بلاگ شعروموزیک
حسن زیرک (زادهٔ ۱۳۰۰ خورشیدی/ ۲۲ نوامبر ۱۹۲۱ در بوکان - درگذشتهٔ ۱۳۵۱ خ/ ۲۸ ژوئن ۱۹۷۲ در بوکان) خوانندهٔ پرآوازهٔ ترانههای کردی در مناطق کردنشین غرب ایران بود.
حسن زیرک با ضبط تعداد زیادی از آوازهای سنتی مردم کرد، سبب حفظ و نگهداری این آثار فرهنگی از گزند فراموشی شد. از او بیش از ۱۵۰۰ ترانه و آواز به یادگار ماندهاست. زیرک جزو موسیقی دانهای برجسته ایرانی است.
بیشتر ترانههای معروف این هنرمند کُرد با همکاری استادانی همچون
حسین یاحقی،
حسن کسایی،
جلیل شهناز،
جهانگیر ملک، حبیبالله شهردار مشهور به
مشیر همایون شهردار،
مجتبی میرزاده،
احمد عبادی در
رادیو کردی تهران و
رادیو کردی کرمانشاه ضبط شدهاست.
حسن زیرک، علاوه بر زبان کردی سورانی، به زبانهای فارسی، ترکی، اورامی و لری نیز آواز اجرا کرده و دارای ۳ مقام ترکی، ۸ مقام فارسی و ۲ مقام اورامی است و ۶۴ مقام به زبان کُردی خواندهاست. حسن زیرک در ارکستر موسیقی کردی» برادران یوسف زمانی، ارکستر مشیر همایون شهردار در تهران و ارکستر مجتبی میرزاده در کرمانشاه همکاری داشته و به اجرای برنامه پرداخته است.
زندگی :
حسن زیرک در سال ۱۳۰۰ (۲۲ نوامبر ۱۹۲۱) در محلهٔ
قلعهٔ سردار شهر بوکان، آذربایجان غربی رادیو کردی کرمانشاه
مجتبی میرزاده (
ویولن)،
محمد عبدالصمدی (
قرهنی)،
اکبر ایزدی (
سنتور)، و
بهمن پولکی (تیمپو) سبب خلق آثار زیبایی شد که از برجستهترین کارهای وی بهشمار میرود. همچنین وی با فاطمه زرگری، یکی از خوانندگان آذربایجانی، همکاری داشته و ترانهٔ معروف کردی-ترکی گولدور مَنی گولدور» یکی از ترانههای ترکی حسن زیرک و فاطمه زرگری است.
وقتی در عراق بود، در مسافرخانهٔ فندق شمال» به شاگردی پرداخت. روزی هنگام نظافت، که مشغول زمزمهٔ یکی از ترانههایش بود، مسافری به نام جلال طالبانی (رهبر اتحادیهٔ میهنی کردستان عراق)، که در آنجا اقامت داشت، با شنیدن صدای حسن زیرک، او را بهرادیو بغداد برد
حسین یاحقی،
حسن کسایی،
جلیل شهناز،
جهانگیر ملک،
احمد عبادی، و با سرپرستی
مشیر همایون شهردار همراه بود.
حسن زیرک گرچه به خاطر شرایط سخت زندگی از تحصیل بیبهره ماند، اما استعداد کمنظیری در سرودن شعر و آهنگسازی کردی داشت. این استعداد بههمراه صدای منحصربهفرد او، سبب شد که ترانههایش در سرتاسر کردستان محبوبیت یابد. صدای او همچنان در مناطق کردنشین در کوچه و خیابان از خانهها و مغازهها به گوش میرسد.
حسن زیرک با خانم
میدیا زندی (مهدیه زندی)، گویندهٔ بخش کردی رادیو تهران، ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج دو دختر به نامهای مهتاب (آرزو) و مهناز (ساکار) بود. او چند ترانه نیز برای فرزندانش اجرا کردهاست. میدیا زندی فرزند عزیز زندی در روز جمعه ۳۱ خرداد ۱۳۸۷ خورشیدی در تهران درگذشت.
حسن زیرک، نه در ایران و نه در عراق روی خوشی و راحتی و آزادی را ندید. رفتار دولت وقت ایران با حسن زیرک، او را دچار مشکلات فراوانی کرد. رئیس وقت رادیو تهران به او اجازهٔ کار نداد و این کار چنان تأثیر منفیای بر دل لطیف حسن گذاشت که دیگر به رادیو برنگشت و با دلی شکسته، بار و بنهٔ خود را بهسوی
بغداد پیچید. در آنجا نیز او را دچار مشکل کردند. او را گرفتند و روانهٔ زندان کردند؛ در آنجا زیرک را به پنکهٔ سقفی بستند و شکنجه کردند. پس از رهایی از بغداد، مجدداً به تهران برگشت. در تهران نیز ساواک او را گرفت و شکنجه داد که جریان شکنجهاش در ساواک را خودش در نوار گفته و با صدای او هنوز به یادگار ماندهاست. در سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳ در کرمانشاه بود و با رادیو کردی کرمانشاه همکاری داشت.
صدای حسن زیرک، با ترانههایی که خواندهاست و اغلب آنها بیش از ۵۰ سال پیش اجرا شدهاند، در میان مردم کرد زبان، نوستالژیک (خاطرهانگیز) است؛ بهطوریکه ترانههای وی در ذهن اکثر مردم کرد، یادآور خاطرات تلخ و شیرین زندگانی آنهاست.
درگذشت :
سالهای پایانی زندگی حسن زیرک در تلخی و ناکامی گذشت و چندان به آوازخوانی نمیپرداخت. در منطقهٔ بوکان (و نیز در سقز) قهوهخانهای دایر کرد و در میان مردمی که دوستشان میداشت و دوستش داشتند، آخرین نفسهایش را در رنج و بیماری کشید. حسن زیرک در پنجم تیرماه سال ۱۳۵۱، برابر با ۲۸ ژوئن ۱۹۷۲ در سن ۵۰سالگی در بیمارستان بوکان بهعلت ازبینرفتن کبد و ناراحتیهای معده درگذشت و در دامنهٔ کوه نالشکینه به خاک سپرده شد.
یگانه هنرمند مردم کرد در بیمارستان بوکان درگذشت.»
محبوبیت :
حسن زیرک پدیده موسیقی کردی سنتی و فولکلور بود. او در میان کُردهای ایران و عراق کاملاً شناختهشده است و میان برخی از کردهای
کرمانجِ ترکیه نیز محبوب است. در ۱۳ دیماه ۱۳۹۲، در فینال مسابقهٔ بهترین آهنگ فصل پاییز برنامهٔ هفت ترانهٔ شبکهٔ شما ایران، ترانهٔ رَش اسمر (رهش ئهسمهر)» با کسب نزدیک به ۹۰٬۰۰۰ رأی، مقام دوم را به دست آورد. همچنین، با کسب بیش از ۵۵٬۰۰۰۰ رأی، بهعنوان آهنگ هفتهٔ» بینندگان این شبکه برگزیده شد.
اشعار :
حسن زیرک نهتنها دارای صدا و حافظهٔ منحصربهفردی بود، وی در عین حال شعر میسرود و موسیقی برای آن مینواخت و حتی تغییراتی در شعرها و قافیه و وزن آنها میداد.
برخی از ترانههای مشهور زیرک:
مَظهَر خالِقی (نام واقعی باقرخالقی)زاده ۱۳۱۸
سنندج خواننده مشهور
کردِ ایران است. مظهر خالقی متفاوت ترین سبک موسیقایی را با بقیه سرشناسان موسیقی کرد ارائه کرده است.سبکی که از موسیقی فولکلور کردی دور بوده و بیشتر به سبک موسیقی سنتی فارسی شباهت دارد. از نشانه های سبک وی در موسیقی میتوان به نت های کم در ملودی و صدای پایین خواننده اشاره کرد. ترانه ی
نسیم پاییزی» در میان طرفداران او بسیار مورد ستایش قرار گرفته است. خواننده های زیادی در موسیقی کرد اورا الگوی هنری خود میدانند و از اشعار و سبک بخصوص وی الهام گرفته اند.
ملیت | ایرانی |
---|---|
سبک(ها) |
موسیقی اصیل کردی |
سالهای فعالیت |
دههٔ ۱۳۳۰ تا کنون |
تحصیلات |
دکترای فیزیک |
زندگی :
وی در خانوادهای از مشایخ
کرد بدنیا آمد. از همان نوجوانی به یادگیری
موسیقی سنتی ایرانی و
موسیقی کردی پرداخت.
اولین اجرای ضبط شده استاد متعلق به دههٔ سی است که در رادیو سنندج و به زبان فارسی اجرا کرده است. او دانشآموختهٔ فیزیک از
دانشگاه تهران است و قبل از ورودش به سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران دبیر دبیرستانهای
تهران بود. از او بیش از ۲۵۰ آواز فولکلوریک ضبط و ثبت شده است. مظهر خالقی تا قبل از مهاجرتش به
انگلستان و سپس اقامتش در
کردستان عراق درسمت مدیر کل تلویزیون
سنندج و
کرمانشاه فعالیت کرد. وی از ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ رئیس
رادیو و تلویزیون کرمانشاه بود. در این دوران فعالیتهای موسیقی ارکستر رادیو کرمانشاه رونق گرفته و خوانندگان و نوازندگان مطرح کرد با
رادیو کردی کرمانشاه به همکاری پرداختند.
وی در کنار
سید علی اصغر کردستانی و
محمد ماملی و
حسن زیرک و
ناصر رزازی از خوانندگان برجسته و شناختهشدهٔ
موسیقی کردی به شمار میآید. آهنگهای بسیاری از وی با آهنگسازی و تنظیم مرحوم
مجتبی میرزاده، ضبط شدهاست. علاوه بر کتابهایی که توسط نویسندگان مختلف در مورد زندگی هنری استاد به بازار کتاب آمده اخیراً کتابی از اشعار آهنگهای مشهور وی نیز چاپ شده است؛ و مجموعهای از آثار و آوازهایش با نظارت کامل خودش در انستیتوی فرهنگ و
فولکلور
کردستان بصورت صوتی منتشر شده است.
از ترانههای مشهور وی میتوان په پولهٔ ئازاد»، ئهگهڕێمهوه»، ئاسۆی کورد» و بیرت دهکهم» را نام برد. آوازی به زبان انگلیسی از او با همکاری ارکستر سمفونیک بغداد و سلیمانیه به یادمان حادثه حلبچه به یادگار مانده است.
از سال ۱۳۹۰ از صدا و سیمای مرکز سنندج صدای ایشان گاهگاهی پخش میشود. او هم اکنون مدیر (ئینستوتی که له پوری کورد) در سلیمانیه
کردستان عراق است. این مرکز در زمینهٔ هنر، ادبیات و فلکلور کرد فعالیت میکند.
در رادیو ملی آوا برخی از آثار استاد پخش میشود.
سیدعلیاصغر کردستانی (باباشهابی) (زادهٔ ۱۲۵۰ خورشیدی در
صلواتآباد،
سنندج - درگذشتهٔ ۱۳۱۵ در صلواتآباد، سنندج)خوانندهٔ کرد و از اساتید
آواز دوران
قاجار و اوایل
پهلوی است که
وسعت صدا و تحریرهای
ریز پیدرپی در صدای اوج، از ویژگیهای آواز اوست. از وی قطعاتی بهجا ماندهاست. نام فامیل علیاصغر به کردستانی» بهدلیل سنندجی بودن وی بودهاست.
زندگی :
سیدعلیاصغر کردستانی، فرزند سیدنظامالدین، فرزند سیدجامی، فرزند سیدمحمدجواد، فرزند سیدابراهیم است، که بر طبق
شجرهنامه به سیدعلی همدانی، برادر شاعر مشهور
باباطاهر همدانی، و از طرف مادر به
علامه مشهور
بابا شهابالدین میرسد. سیدعلیاصغر در سال ۱۲۵۰ خورشیدی در روستای
صلواتآباد، نزدیک
سنندج به دنیا آمد. درمورد سال تولد استاد نظرات مختلفی وجود دارد. بر طبق نظر
غفور رشید داراغا سال تولد و وفات استاد ۱۸۷۶ و ۱۹۳۷ میلادی (یعنی حدود سالهای ۱۲۵۵ و ۱۳۱۶ خورشیدی) بودهاست، که اگر این تاریخ صحیح باشد میتوان گفت که استاد از دو خواننده مشهور به نامهای
شۆڵ عهبدوڵا و
مجیدی قالی حمامچی بهره بردهاست. اما زنده یاد استاد
عباس کمندی در کتابش نوشتهاست که سال تولد استاد ۱۲۶۰ (۱۸۸۱) و سال وفات وی
۱۵ مرداد ۱۳۱۵ (اوت ۱۹۳۶) است، و همچنین طبق نوشتهٔ
ماموستا محمد حمه باقی، استاد در سال ۱۲۶۰ (۱۸۸۱) متولد شده و در ۱۵ بهمن ۱۳۱۵ (فوریه ۱۹۳۷) فوت کردهاست.
استاد قبل از سال ۱۲۸۴ (۱۹۰۵) با ماهشرف خانم ازدواج کردهاست و ثمرهٔ این ازدواج سه پسر به نامهای سیدعبدالاحد، سیدمسیح و سیدعلیاشرف و دو دختر به نامهای زهرا و شرافت بودهاست.
پسر بزرگشان، عبدالاحد، در سال ۱۲۸۴ (۱۹۰۵) متولد شده که ۷۹ سال عمر میکند. سال ۱۲۹۵ (۱۹۱۶) پسر دومشان به اسم مسیح به دنیا میآید که در کودکی فوت میکند. سیدعلیاشرف، پسر سومشان، در سال ۱۳۷۱ (۱۹۹۲) فوت میکند.
سیدنظامالدین، پدر سیدعلیاصغر، که خود از مردان مشهور دینی بود، سید را به شهر آورد و در مسجد دارالاحسان به مکتب
شیخ عبدالمومن، پدر آیتالله
محمد مردوخ کردستانی و
شیخ عبدالرحمن کانی مشکانی سپرد تا در محضر این بزرگان کسب فیض کند و قرائت صحیح
قرآن را بیاموزد. سید سالیان درازی از عمر خود را به فراگیری قرآن پرداخت و بعد از مدتی در قرائت استادی بی نظیر شد چنانکه آوازه او از مرزها در گذشت و بنا به روایتی یک بار نیز جهت قرائت قرآن به مصر دعوت شد ولی به دلیل ناخوشی پدر از رفتن صرف نظر کرد. مردمی بودن سید افزون بر حسن و موهبت خدادادی صدایش دلهای مشتاقان بسیاری را تسخیر کرد و از آنجا که انسانی بی تکبر و بخشنده بود، نغمههای روح پرورش را بی دریغ نثار دوستدارانش میکرد. پدر بارها او را از خواندن در ملا عام منع و سرزنش کرده بود و سید با کمال احترام در جواب پدر گفته بود: آنچه نعمت خداست به همه تعلق دارد و نباید آنرا از خلایق دریغ کرد و اگر خواندن الحان از روی حقیقت و دستی به جانب معنویات باشد مانند صدای پرندگان خالی از محرمات خواهد بود. دیری نپایید که به محافل انس و بهویژه مجالس خوانین و بزرگان کردستان راه یافت. در همین محافل بود که شیفتگان بسیاری را در حلقهٔ ارادت خویش درآورد و به تشویق یکی از آنها، که از
خاندان آصف دیوان و از
خوانین سنندج بود، به تهران آمد و صفحاتی را به فارسی و کردی ضبط کرد.
حاج سیدعبدالاحد باباشهابی»، پسر بزرگ سید میگوید: مرحوم پدرم با وجود اینکه هرگز نزد استادی تعلیم ندیدهبود، معالوصف عموم
دستگاهها و مقامات موسیقی ایرانی را میشناخت و آنچه را میخواند یا موسیقی اصیل کُردی بود و یا خود بر اساس موسیقی اصیل کردی میساخت و اجرا میکرد. اشعاری هم که میخواند یا اشعار فولکلور متداول محلی بود و یا از دیوان شاعران مانند
مولوی کرد،
وفایی مهابادی یا
طاهر بگ جاف و باباطاهر همدانی انتخاب میکرد. بهدلیل رسیدن نسبش به باباشهابالدین، تا قبل از انتشار ترانههایش برروی گرامافون به
سید علی اصغر باباشهابی معروف بود. نحوهٔ
پرداخت تحریرات ریز و مکرر و کش دادن صدا در نهایت جملهها مختص خود سیدعلیاصغر است و این سبک خوانندگی بجز در زادگاهش، صلواتآباد محل و مکان دیگری در کردستان ندارد. استاد سیدعلیاصغر کردستانی آهنگهای اصیل کردی زمان خود را به سبک خود خواندهاست و با تحریرات ریز صدا بر ملودی آنها افزودهاست.
در سن ۴۷سالگی استاد با نمایندهٔ
کمپانی گرامافون پولیون، حکیم حکاکی، قراردادی به امضا میرسانند و در سالهای ۱۹۲۸ و ۱۹۲۹ میلادی، طبق قرارداد، ۱۰ ترانه را برای کمپانی و برروی صفحه ضبط میکند که عبارتند از:
۱- مقام
سه گاه ۲- مقام
بیات ترک ۳- مقام
حجاز ۴- مقام
همایون ۵- مقام
دشتی ۶- مقام
شوشتری ۷- مقام
اصفهان ۸-
ترانه یار غزال ۹-
ترانه ههی نابێ نابێ ۱۰- ترانه لهنجه و لهنجه
علاوه بر ترانههای ذکرشده ۴ ترانهٔ دیگر نیز از استاد باقی ماندهاست که عبارتند از: ۱-
ئهی ڕهفیقانی تهریقهت ۲-
کراس کورتێ ۳- جانی جانانم وهره ۴-
غهمگین و دڵ پهشێوم که بعضی از این آثار توسط خوانندگان فعلی بازخوانی شدهاست؛ از جمله کاست
زهردی خهزان کاری از
ارسلان کامکار و قسمتی از کاست
فهڵهک باخهوان با صدای
سید جلالالدین محمدیان و نیز
تصنیفهای دهردی هیجران، ڕهفیقانی تهریقهت و
ههر وهک بازووبهن را این اواخر خوانندهٔ بسیار توانا، زندهیاد استاد
حشمتالله لرنژاد اجرا کرده که درخور تحسین است.
سازهایی که سیدعلیاصغر را در تمام آهنگها همراهی کردهاند عبارتند از
تار،
کمانچه،
فلوت و از
ضرب هم جز در برخی آهنگها، آن هم بهدلیل حساسیت سیدعلیاصغر به آن، استفاده شدهاست.
عباس کمندی در کتاب کوچک و مختصری که با عنوان سیدعلیاصغر کردستانی در سال ۱۳۶۴ منتشر کرد، نوشتهاست: . یک شب در تهران و در منزل یکی از رجال مملکتی با حضور دولتمندان و هنرمندان و ادبای تراز اول، جشنی برپا میشود. سردار اعظم، سید را همراه با خود به آن جشن میبَرد. یکی از خوانندگان آن جشن، قمرالملوک وزیری بود. بعد از خاتمهٔ آواز قمر، سید از طرف سردار اعظم به حاضرین معرفی و از وی تقاضای خواندن میشود. سید صدای خود را یک گام بالاتر از صدای قمر وسعت داده و با تمام قدرت شروع به خواندن میکند و تمام اهل مجلس و خصوصاً موسیقیدانان را به تعجب و تحسین وامیدارد. با مخارج سردار اعظم، سید حدود یک ماه در تهران ماند و در یک شرکت صفحهپرکنی به نام پلیفون حدود سی آهنگ متفاوت، همراه ارکستر بر صفحهٔ گرامافون ضبط کرد. نوازندگانی که سیدعلیاصغر را در این ضبط همراهی نمودهاند مشخص نیستند، مگر اینکه با دسترسی به آرشیو صدا و سیما بتوان به چیزی دست یافت. اما به گفتهٔ فرزندش سیدعبدالاحد، پدر همواره از دو نوازنده به نامهای کمال تارزن و حسن کمانچهنواز به نیکی یاد میکردهاست.
صفحات سید بعدها در بین متنفذین کردستان پراکنده و به مرور زمان بهعلت دستبهدست شدن تعدادی از آنها از بین رفت. بعد از تأسیس رادیو سنندج در سال ۱۳۲۷ یا ۲۸ از خانواده ی آصف دیوان به دست آمد و جهت استفاده ی عموم کپی برداری شد . آنچه از صدای سید و نحوهٔ اجرای آهنگهایش مشخص است، این است که سید به طور مسلم موسیقی ایرانی را میشناختهاست. اما چگونه و در کجا و با چه امکاناتی به این شناخت رسیده، جای بحث و گفتگوست. به نظر میرسد چون در آن زمان و قبل از رفتن سید به تهران، سنندج به مدت یک سال تبعیدگاه
عارف قزوینی،
شاعر و
ترانهسرای معروف ایران بود و چون عارف در آن مدت به منزل خوانین سنندج بهخصوص منزل آصف دیوان رفتوآمد داشت، مثلماً صدای سید از نظر عارف مکتوم نمانده و احتمالاً جلساتی با هم داشتهاند و با توجه به نحوهٔ بهکارگیری تحریرات در صدای سیدعلیاصغر و شباهت آن با آهنگهای عارف قزوینی و نحوهٔ تحریرات به کار گرفته در آنها، به احتمال زیاد، سید موسیقی را از عارف آموخته و یا حداقل نحوهٔ صوتپردازی سید، بدون دخالت عارف نبودهاست. اگر غیر از این باشد، سیدعلیاصغر خود ابداع کننده این سبک در موسیقی کردی است، چرا که نحوهٔ خواندن سید و بهکارگیری تحریرات ریز در صدای وی مخصوص خود اوست و چنین سبکی در هیچ کجای کردستان، به جز سنندج و در نواحی صلواتآباد، وجود نداشته و ندارد.».
لحن محزون و بسیار دلنشین و وسعت صدا و تحریرهای ریز پی در پی در صدای اوج، از ویژگیهای آواز سیدعلیاصغر کردستانی است. آوای جانسوز و دلنشین او حتی شنوندگانی را که به زبان
کردی آشنا نیستند و مفهوم کلمات آوازها و ترانههای او را نمیدانند، مجذوب و محظوظ میکند.
استاد قبل از سال ۱۹۰۵ (به احتمال زیاد در ۱۲۷۰ خورشیدی، برابر با ۱۸۹۱ میلادی) ازدواج کردهاست و ثمرهٔ این ازدواج سه پسر به نامهای سید عبدالاحد، سید مسیح و سیدعلیاشرف و دو دختر به نامهای زهرا و شرافت بودهاست. استاد علیاصغر کردستانی، خوانندهٔ بزرگ و از افتخارات مردم کُرد، در سال ۱۳۱۵ خورشیدی در زادگاهش، روستای صلواتآباد، چشم از جهان فروبست و همانجا به خاک سپرده شد، اما صدای گرمش تا ابد نوازشگر گوش و جان مردم کردزبان خواهد بود.
ناصر رزازی (به کردی: ناسر ره زازی) خواننده، شاعر و نویسنده کرد اهل ایران است که علاوه بر کار خوانندگی به تدریس زبان کردی و ترجمه و تألیف نیز میپردازد. وی بیشتر زندگی خود را در خارج از ایران و در کشورهای سوئد و عراق گذرانده است.
زندگی :
ناصر محمد امین (رزازی) (متولد 30 خرداد 1334 فرزندصالح ) خواننده، شاعر و نویسنده کردستان ایران است. او یکی از مشهورترین و محبوبترین خوانندگان تاریخ کرد به شمار می آید.
او در در یک خانواده فقیر و تنگدست در محله کانی کمیز سنندج زاده شد ولی بیشتر زندگی خود را در خارج از ایران و در کشورهای
سوئد و
عراق گذراند.
وی در اوایل انقلاب ایران به عراق رفت . بعد از آن با نا آرام شدن عراق به اروپا رفت اما فعالیت هنری خود را ادامه داد و حتی به فعالیت فرهنگی هم پرداخت و پس از حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین دوباره به عراق بازگشت.ناصر دو فرزند پسر به نامهای ماردین و کاردو یک دختر به نام دلنیا دارد.
دلنیا رزازی دختر ناصر رزازی نیز همانند پدر و مادرش در این عرصه مشغول فعالیت هنری می باشد.
مرضیه فریقی همسر او نیز در تابستان 2004 در یک سانحه پزشکی درگذشت.
ناصر یکی از استادان بزرگ موسیقی کردی به شمار می رود. وی علاوه بر خوانندگی در نگارش و ادبیات کردی مهارت بسیار زیادی دارد. به عقیده وی
موسیقی تنها از طریق دانشگاه ها و مدارس آموخته نمی شود؛ بلکه سرو کار موسیقی با دل و احساس آدمی است. او در انتخاب شعر بسیار نازک بین است و در بیشتر اشعارش مربوط به خودش است.
نمونه اشعار هنری :
خەمم سەربەرز و شاییم بێ دەماخە
دڵم بۆیە بەشی ھەر ئۆف و ئاخە
بڵێسەی ئاگری جەرگم وەھایە
ئەڵێی کەسی مردووە، ھێندە بەداخە.
علی مردان سال ۱۲۸۳ شمسی در شهر (کرکوک) کُردستان عراق چشم به جهان گشود. پس از طی تحصیلات مقدماتی، در سال ۱۳۱۷ فعالیّت هنری خویش را بطور جدّی و با اجرای برنامه در رادیو کُردی بغداد آغاز کرد.
در همان سال به عنوان نوازندۀ عود(ساز تخصصی ایشان) ارکستر ملی عراق سفری به مصر داشت و همراه آن ارکستر در جشنوارۀ موسیقی قاهره، به اجرای برنامه پرداخت. پس از آن در کشورهای سوریه، لبنان، فلسطین برنامه های متعددی اجرا کرد و از این طریق دنیای عرب را با موسیقی کُردی آشنا ساخت.
سال ۱۳۳۹ برای استاد سرشار از افتخار بود، چرا که در همین سال ها جایزۀ نخُست رشته آهنگسازی جشنوارۀ هنری را به خود اختصاص داد. در همین رابطه باید اذعان داشت که اساتید موسیقی کُردی بیش از آنکه در عرصه خوانندگی از وی به عنوان استاد نام ببرند، معتقدند که او استادی بی بدیل در گسترۀ آهنگسازی بوده است و در این رشته دارای شیوه و سیاق خاص خود و متمایز از دیگران بوده اند، چنانکه از ایشان به عنوان آهنگسازی صاحب سبک یاد می کنند.
علی مردان در سال های پایانی زندگی پُربارش، از بیماری تنگی عُروق رنج می بُرد و بر اثر همین بیماری و عارضه ی قلبی در سحرگاه روز 12/4/1360 در بیمارستان ابن النفیس بغداد دیده از جهان فروبست و موسیقی کُردی را سوگوار مرگ خویش ساخت و در زادگاهش شهر (کرکوک) به خاک سپرده شد.
منبع: سه نته ری احسان
شیرکو بیکس (به کردی: Şêrko Bêkes یا شێرکۆ بێکهس) (زادهٔ دوم ماه میِ ۱۹۴۰ در
سلیمانیه
کردستان عراق- درگذشته در چهارم اوت ۲۰۱۳ در سوئد) شاعر معاصر
کرد بود که در سال ۱۹۸۸ ازسوی انجمن قلم
سوئد، برندهٔ جایزه
کورت توخولسکی (
Kurt Tucholsky) شد. سال ۲۰۰۱ جایزه پیرهمێرد (پیرمرد)، شاعر بزرگ کُرد به وی اعطا شد. شیرکو از شاعران پرکار جهان است، از وی بالغ بر ۳۸ دیوان شعر با تجربههای مختلف چاپ شده است. سرودههای او به زبان
کردی هستند. وی فرزند فایق بیکس از شاعران مبارز و شناخته شده کرد است.
شیرکو بیکس در سال ۱۹۴۰ در شهر
سلیمانیه کردستان عراق به دنیا آمد. پدرِ وی شاعر ملی کُرد فایق بیکس» بود. تحصیلات ابتدایی را در سلیمانیه و هنرستان فنّی را در بغداد به پایان رساند. در هفده سالگی نخستین شعرش را منتشر کرد. سال ۱۹۴۴ به جمع شورشیان پیوست و در ایستگاه رادیویی به فعالیّت پرداخت. سال ۱۹۶۸ نخستین دفتر شعرش را (پرتو شعر) منتشر کرد. سال ۱۹۷۰ به همراه جمعی از نویسندگان و شاعران کُرد بیانهٔ روانگه (دیدگاه) را حول محور ضرورت تحوّل و نوگرایی در شعر کُردی منتشر ساخت. سال ۱۹۷۴ برای دوّمین بار به شورشیان پیوست و پس از شکست قیام در ۱۹۷۵ به شهر رُمادیه تبعید شد. پس از بازگشت به سلیمانیه در اداره آب به کار گرفته شد. اواخر سال ۱۹۸۴ برای سومین بار به شورشیان پیوست. سال ۱۹۸۶ به ایران سفر کرد و از آنجا راهی سوریه شد، سپس به دعوت انجمن حقوق بشر به ایتالیا رفت و برای نخستین بار در شهر فلورانس و در جمع دوستدارانِ شعرش، به شعرخوانی پرداخت. سال ۱۹۸۸ جایزه خانه قلم سوئد
کورت توخولسکی به وی اعطا شد و از سوی کشور سوئد به عنوان پناهنده ی پذیرفته شد و در آنجا اقامت گزید. در فاصله سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۱ دهها مراسم شعرخوانی در کشورهای مختلف برگزار کرد. سال ۱۹۹۱ پس از قیام سراسری مردم عراق در کنگره گروهههای اپوزیسیون عراقی در بیروت شرکت کرد و ماه اکتبر همان سال به کُردستان برگشت. سال ۱۹۹۲ به عنوان نماینده به پارلمانِ تازه تأسیس کردستان عراق راه یافت. بعدها به عنوان وزیر فرهنگ کردستان منصوب شد. در نوامبر ۱۹۹۳ در اعتراض به پایمال شدن دموکراسی و حقوق مردم، از مقام وزارت کنارهگیری کرد. سال ۱۹۹۸ به همراه تنی چند از ادیبان و روشنفکران کُرد، مؤسسه انتشاراتیِ سهردهم (عصر) را بنیاد نهاد و تا پایان عمر سرپرستی آن را به عهده داشت.
اشعار شیرکو از سال ۱۹۸۸ تحت عنوان شعر معاصر کُرد در کتابهای درسیِ دبیرستانهای ایالات متحده و کانادا گنجانده شده است.
وی عضو کانون نویسندگان کُردستان و سوئد بود. گزیدهٔ اشعارِ شیرکو بیکس به بسیاری از زبانهای دنیا، از جمله انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، سوئدی، دانمارکی، مجاری، آلمانی، عربی، ترکی و فارسی ترجمه شده است. سال ۲۰۰۱ جایزهٔ شعر پیرهمێرد (پیرمرد)، شاعر بزرگ کُرد به وی اعطا شد. شیرکو روز چهارم اوت ۲۰۱۳ (مصادف با ۱۳ مرداد ماه ۱۳۹۲) در
استکهلم درگذشت، پیکر او به عنوان اولین وزیر فرهنگ کردستان عراق با تشریفات رسمی به کردستان برگردانده و بنا به وصیّتش در پارک آزادی شهر سلیمانیه به خاک سپرده شد.
زندگی شیرکو تقریباً همزمان با سرآغاز شعر نو در ادبیات کُرد بوده، او و همقطارانش توانستند در این مدت کوتاه شعر کُردی را به مرزهای تازهای از ادبیات جهانی برسانند.
سید علی صالحی از شاعران مطرح معاصر و دبیر کانون نویسندگان ایران در مورد وی چنین میگوید: شیرکو بیکس بلندآوازهترین نام و شاعر جهانی ملت کُرد است که او را در ردیف شاعرانی چون فدریکو گارسیا لورکا، ناظم حکمت، یانیس ریتسوس، پابلو نرودا، آدونیس (شاعر) و محمود درویش میدانند اما برای من سفیر ستارگان شهید و اندوهسرای زندگان عذابدیدهٔ کردستان است.»
از جمله دفترهای شعر این شاعر میتوان از دو سرود کوهی، عقاب، رودبار، گرگ و میش، آفات، عطشم را شعله فرومینشاند، دره پروانهها، صلیب، مار و روز شمار یک شاعر و سایه نام برد که به زبانهای
فرانسوی،
ایتالیایی،
سوئدی،
عربی ترجمه و چاپ شدهاند. در
ایران نیز در مجموعههایی از او همچون منظومه بلند دره پروانه (دهربهندی پهپووله) و آزادی، این واژه بیآبرو با همت
محمد رئوف مرادی ترجمه و به چاپ رسیدهاست.
شیرکو بیکس چندین بار از طرف
ملا کریکار از ان دینی کردستان عراق، که در سال ۱۹۸۶ گروه انصار الاسلام» را تشکیل داد، به خاطر شعرهای هنجارشکن ضد اسلامیش مورد تهدید قرار گرفت.
از وصیت نامه شیرکو بیکس:
"نمیخواهم در هیچکدام از تپهها و گورستانهای مشهور شهر به خاک سپرده شوم. اول به خاطر اینکه جای خالی ندارند و دوم اینکه من جاهای شلوغ را دوست ندارم. من میخواهم اگر شهرداری شهرمان اجازه دهد پیکر مرا در جوار تندیس شهدای ۱۹۶۳ سلیمانی به خاک بسپارند زیرا فضای آنجا لذت بخش تر است و نفسم نمیگیرد." این شاعر بزرگ کرد در وصیت نامه اش افزوده است: "من دوست دارم پس از مرگم نیز همدم همشهریان و صدای موسیقی و رقص و زیباییهای این پارک باشم. کتابخانه و دیوانهای اشعار و عکسهایم را نیز به کنار مزارم ببرید. یک کافه تریا و باغچهای کوچک هم در نزدیکی مزارم درست شود تا شاعران، نویسندگان و دختران و پسران عاشق به بهانه آن مهمان من باشند. دوست دارم از حالا این صحنهها را مانند یک رویا ببینم." بیکه س همچنین عنوان کرده است: "میخواهم همزمان با صدای دلنواز آواز الاویسی ماموستا علی مردان و سرود ”خدایا وطن را آباد کن” و درحالیکه پیکرم در پرچم کردستان پیچیده شده به خاک سپرده شوم. میخواهم در مراسم خاکسپاری موسیقی نواخته شود و تابلوی هنرمندان شهرم در داخل بنای مزارم نصب شود. میخواهم پس از مرگم جایزهای ادبی سالانهای به نام بیکه س» به زیباترین دیوان شعر منتخب آن سال اهداء شود و هزینه آن نیز از آنچه به ارث میگذارم پرداخت شود.
سید علی صالحی در گفتگویی که به مناسبت درگذشت شیرکو انجام گرفت و در رومه آرمان ایران چاپ شد گفت: جنس وجودی بیکس، کرانه ناپذیری بود. انگار بعضیها (انگشتشمار) هم از نخست اقیانوس» به دنیا میآیند. شیرکو از این سلسله منحصر به فرد بود. هزار و یک دست برای نوشتن داشت، درست مثل ناظم حکمت، مثل یانیس ریتسوس. این سلسله یعنی جوهرکار»! شیرکو میگفت: در ایام تبعید به جنوب عراق پی دمپایی بودم بروم دنبال کاری، نفهمدیم کی با ذغال دیوار خانه را غرق شعر کردم، کارم یادم رفت». فوران بیوقفه واژهها ! این عطیه عظیمی است که قسمت هر کسی نمیشود. شیرکو بیکس از ۱۷ سالگی (چاپ اولین دفتر- مهتاب شعر) تا ۷۲ سالگی-موسم الوداع- یعنی طی ۵۵ سال کار نوشتن، در هیچ شرایطی تن به نومیدی، خنثی زدگی، رکود، تکرار و خستگی نداد. پایانناپذیر مینمود، ذهن جوشان مهار ناپذیر همین است. ستاره بیافول که ظلمت هیچ شبی چشمهایش را نبوسید. میدانید چه میراثی در پی گذاشته است؟! هفت هزار صفحه شعر، نمایشنامه، ترجمه و…(سوای مصاحبههای همه سویه او). چه درکمیت و چه در کیفیت، شیرکو یک پدیده بود، در بعضی مسائل ما هرگز نمیتوانستیم کنار یکدیگر بایستیم، اما با این وصف برادر بودیم. آدمیزادی اقیانوسوار که به شدت عاشق زحمتکشان بود، برادر مبارزان بود، همدل اهل تعهد و چنان عاطفی که تو گویی همان کودک هفت ساله در سلیمانیه فقیر است که پی نان برای مادر و خواهران خویش است. یکبار در دفتر خودش در
سلیمانیه هم اشک در چشم داشت هم لبخندش محو نمیشد. تند تند زد روی میز: مادرم هشتاد سال دارد، مثل شیر سوار هواپیما شد، تو آسمان است، میرود آمریکا پیش خواهرم. چقدر رنج کشید این زن… !» شیرکو میگفت: هر وقت مادرم خواب میدید، میدانستم دارد از دلتنگی دق میکند!» و یک جمله، یک عبارت م داشت؛ اولین بار، در همین دربند» تهران، سایه کوه گفت: ماشاعران… سراسر این سیاره و سراسر تاریخ، از یک خانواده خاص هستیم. همه مثل هم!» کودکی و معصومیت خاصی داشت. از هر نوع خشونت بیزار بود، شاعر صلح بود؛ شاعر آزادی که عجیب… تو گویی به هر چیزی که نگاه میکرد، شعری در آن مییافت و هزار شکار و هزار کشف. مثل نرودا که از سنگهای لب دریا هم نمیگذشت. شاعران خلاق این جهانی که سوبژه» را برای اهل آه و ناله باز گذاشتند. واقعیت در شعر این شاعر بزرگ خود شعر» بود و شعر؛ عین واقعیت». با آن که شعر شیرکو، اساساً شعر شهری» و تکنو» نیست اما در همین جهان پاستورال و شبانی وبیحصر و بیاستثنا ابژه» نقش اصلی را به عهده دارد. در یک کلام او یکی از بزرگترین راویهای رؤیای انسان معاصر است. انسانی که زباناش در شهر به بند درآمده اما ذهناش همچنان درگیر دنیای روستا و شرایط شبانی است.
نمونه اشعار شیرکو بیکس
(۱)
با من بیامیز
ای دختر خاکستر و
ای سرزمینِ آفات
که از شرقِ سرت
شمع و بخورِ مرگم را میسوزانند،
که از شرق تنت
شعر و شراره و سرودم را
شکنجه میدهند. [۱۰]
(۲)
من صلیبی مار به تن تنیدهام
من نفرینی ایزدی ام
من سه میخِ روییدهام
من از البفای سنگ
از البفای برف
از البفای شبنم
از البفای شعله…
من از تخمِ افسانه
سر برآوردهام…
آثار شیرکو بیکس به ترتیب چاپ اول:
ترجمه آثار شیرکو بیکس به زبان فارسی، به ترتیب چاپ اول:
رضا کریم مجاور، نشر پویان ۱۳۸۴
رضا کریم مجاور، نشر پویان ۱۳۸۵
سید علی صالحی، محمدرئوف مرادی، با همراهی مریوان حلبچهای و امان جلیلیان، انتشارات نگاه ۱۳۸۵
رضا کریم مجاور،
نشر چشمه ۱۳۸۶
رضا کریم مجاور، نشر افراز ۱۳۹۰
رضا کریم مجاور، نشر پویان ۱۳۹۲
فریاد شیری، انتشارات سرزمین اهورایی ۱۳۹۳
پریدگی، شیرکو بیکس، ترجمه: محمد مهدی پور، نشر نصیرا۱۳۹۶
محمد ماملی (به
کردی سورانی: محةمةد ماملێ؛ به
کردی کرمانجی: Mihemedê Mamlê) (زادهٔ ۱۳۰۴ در
مهاباد - درگذشتهٔ ۱۳۷۷در مهاباد)
خوانندهٔ
کرد
ایرانی بود.
زندگی :
محمد، فرزند سعید، فرزند علی، در سال ۱۳۰۴ خورشیدی در محلهٔ "خڕێ" در شهر مهاباد زاده شد. روانشاد سعید ماملی، پدر محمد، از خوشصدایان معاصرِ
وفایی، شاعر عارف مهابادی بوده و بیشتر اشعار وفایی را با صوت دلنشین خود خواندهاست. سعید ماملی دارای پنج فرزند به نامهای حسین، محمد، مطّلب، حسن و جعفر بوده که حسین سالها قبل بدرود حیات گفته و میگویند خوشصوتی او کمنظیر بودهاست. خانوادهٔ ماملی بهطور عموم صدای خوب و دلنشینی دارند. محمد ماملی در سال ۱۳۱۷ خورشیدی نخستین آهنگ خود را اجرا کرد و تا سال ۱۳۷۱، با ۵۴ سال سابقهٔ هنری، بیش از ۳۰۰ ترانه اجرا کرد. محمد ماملی در سال ۱۳۴۲ سفری به
قلعه دزه و
سلیمانیه کرد و چند ترانه را در آنجا اجرا و ضبط نمود.
استاد ماملی علاقه بسیاری به ورزش فوتبال داشت و از هواداران پر وپاقرص تیمهای مطرح مهاباد همچون هلال احمر بود.بارها جهت تشویق جوانان حاضر در این تیمها آنها را در مسابقات بیرون از مهاباد همراهی میکرد و اینکار روحیه بسیاری به بازیکنان تیمها میداد.
آثار :
کتابی با عنوان بازی بێریان: ژیان و گۆرانییهکانی موحهد ماملێ (جلد اول، محمد حسن احمد، بغداد، چاپخانهٔ الحوادث، ۱۹۸۳) درمورد محمد ماملی به چاپ رسیدهاست که در آن تعداد ترانههای اجراشده توسط این هنرمند بیش از ۷۰۰۰ نوشته شدهاست. شعر تعدادی از ترانههای او توسط حاج
هاشم نانوازادگان سروده شدهاست که متأسفانه در کتاب مذکور نامی از سرایندهٔ اشعار مربوط به حاج هاشم برده نشده و نوشته شده شعر این آواز برگرفته از فولکلور است.
محمد ماملی چند ترانهٔ دوصدایی هم با روانشاد
ملا حسین عبداللهزاده اجرا کرد. ملا حسین در اردیبهشتماه سال ۱۳۰۶ شمسی در قریهٔ
اگریقاش (ایندرقاش) از توابع مهاباد به دنیا آمده بود و از ۱۴سالگی کار خوانندگی را شروع کرد و در طول عمر خود بیش از ۵۰۰۰ آواز و ترانهٔ مختلف اجرا کرده بود. ملا حسین چون از خانوادهٔ بود، متأسفانه بااینکه از نعمت سواد محروم بود، عنوان ملا» را داشت.
استاد ماملی به صدای خوانندگانی همچون
علی مردان ،حسن جزراوی و طاهر توفیق علاقه بسیار زیادی داشت. همچنین در میان شاعران کرد اشعار :گوران ، وفایی ،هه ار ،هیمن ، پیرمرد و مولوی را بیشتر ازهمه می پسندید.
استاد محمد ماملی محبوب و مورد علاقه اکثریت مردم کردستان بود .وی همیشه در میان مردم کردستان بود و هیچ وقتی از انها دور نشد. چندین باربه شهرهای سلیمانیه و هولیر سفر کرد و چندین آهنگ را در آنجا اجرا کرد .
درگذشت :
در سال ۱۳۷۶ محمد ماملی به بیماری فراموشی (آایمر) مبتلا شد و در سال ۱۳۷۷ درگذشت. او در مقبرةالشعرای مهاباد با حضور جمعیت زیادی در کنار آرامگاه استاد
محمد قاضی، مترجم نامدار، به خاک سپرده شد.
مراسم تشییع پیکر او در میان حضور پر شور مردم ، با شکوه غیر قابل وصفی انجام شد بطوریکه خیلی ها این مراسم را بی سابقه می دانستند وآنرا نشانه محبوبیت این هنرمند گرانقدرمی دانستند.
استاد محمد ماملی به حق یکی از شناسنامه های موسیقی کردی محسوب می شود. در مراسم و مجلس ترحیم که در روزهای 4و 5 و6 بهمن ماه77انجام شد "احمد قاضی" نویسنده و مترجم مهابادی گفت کدام یک از ما هست که اگرآهنگ های ماملی راشنیده باشیم با صدای خوب یا بد خودمان , فقط برای یک بار هم که شده آنرا برای خودمان زمزمه نکرده باشیم.یادش گرامی باد.
منبع: سه نته ری احسان
سایت: http://shervmusic.blog.ir
نویسنده. مترجم. شاعر. اسلام شناس. مفسر . فرهنگ نویس
عبدالرحمان شرفکندی (به
کردی: عهبدولڕهحمان شهرهفکهندی) (زاده ۲۵ فروردین ۱۳۰۰در
مهاباد – درگذشته ۲ اسفند ۱۳۶۹ در
کرج)،
متخلص به هژار (به
کردی:ههژار) شاعر، نویسنده، مترجم، فرهنگنویس، واژهشناس، محقق، اسلامشناس، مفسر و فرهنگنویس کُرد ایرانی بود. بسیاری از اساتید او را از برجسته ترین اساتید زمان خود می دانند. برخی منابع محل تولد شرفکندی را روستای
شرفکندکه آن زمان بخشی از شهرستان مهاباد بود و امروزه از توابع
بوکان است ذکر کردهاند.
از کارهای برجستهٔ او میتوان به ترجمهٔ کتاب
قانون در طب
ابن سینا از
عربی به
فارسی، ترجمهٔ منظوم
رباعیات خیام از
فارسی به
کردی مرکزی و
فرهنگ کردیبهکردی و فارسیِ هَهنبانَه بۆرینَه اشاره کرد. وی در سرودن شعر، تحت تأثیر شاعران برجستهٔ کُرد مانند
احمد خانی،
وفایی،
ملای جزیری و
قادر کویی بود.
هژار در
مهاباد بههمراه
مامۆستا هێمن بهعنوان شاعر ملی
کردستان برگزیده شد. وی همچنین در جنبش آزادیخواهی
کردستان عراق به رهبری
مصطفی بارزانی نیز مشارکت داشت. عبدالرحمن شرفکندی برادر تمدار کُرد
صادق شرفکندی است که در شهر برلین همراه چند تمدار دیگر در جریان کنفرانس سالانه
انترناسیونال سوسیالیست ترور شد، این ماجرا به
ترور میوس شهرت یافت.
::. فرمایشات مقام معظم رهبری در مورد ماموستا هه ژار .::
نثر مرحوم عبد الرحمن شرفکندی (هجار) که دوستان اشاره کردند. حقاً کار بسیار بزرگی را انجام داده؛ این ترجمهٔ کتاب قانون ابن سینا یک کار پیچیده و مرکب و بسیار ارزشمند است … اما فارسیزبان از دانستن قانون محروم بود! در سالهای اواسط ریاست جمهوری به این نکته توجه کردم که ما چرا قانون را ترجمه نکردیم … در همین اثنا به من خبر دادند که این کتاب ترجمه شده و کتاب مرحوم هجار را آوردند. من کتاب را که خواندم، دیدم هر کسی این کتاب را بخواند، حقاً و انصافاً در مقابل استحکام و استواری این نثر زیبا سر تعظیم فرود میآورد. خیلی خوب این ترجمه انجام گرفته. من البته ایشان را نمیشناختم؛ پرسیدم، گفتند ایشان کرد هستند. بعد هم چند سال قبل اطلاع پیدا کردم ایشان از دنیا رفتند.
سخنرانی سید علی ای، رهبر ایران در مورد ترجمهٔ کتاب قانون در طب» ابن سینا توسط هژار، در دیدار با برگزیدگان استان کردستان، ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۸.
عبدالرحمن شرفکندی در ۶ شعبان ۱۳۳۹ (برابر با ۲۵ فروردین ۱۳۰۰ / ۱۴ آوریل ۱۹۲۱) در
روستای شرفکند ، که آن زمان بخشی از
شهرستان مهاباد بود به دنیا آمد. عبدالرحمن دوساله بود که دامان محبت مادرش را از دست داد و از همان اوان کودکی، سختی و تلخی زندگی را تجربه کرد. پدر او به این دلیل که شخصی مذهبی بود و علاقهای که به
عبدالرحمان سیوطی داشت، نام او را عبدالرحمان» گذاشت. وی فرزند
حاجی ملا محمد بور بود. دوران کودکی و نوجوانی را در حوزههای دینی و علمی در زادگاهش سپری کرد و در اوایل جوانی بههمراه خانوداهاش به روستای
طَرَغه، از توابع
شهرستان بوکان، اقامت گزیدند. او مدتی نزد سیدمحمد، که طلبهٔ جوانی بود، فرهنگ لغات عربی،
معلقات سَبع و لامیّةالعجم
طُغرایی اصفهانی را فراگفت و با اشعار
نالی، شاعر معروف کُرد، آشنا شد. در
مسجد بازار مهاباد، نزد
ملاحسین مجدی قصیدهٔ بانت سعادِ
کعب بن زُهَیر و لامیّةالعرب
ابن وردی را آموخت. سپس به
خانقاه شیخ برهان بازگشت و تا هفدهسالگی برای فراگیری دانش به اکثر روستاها و شهرهای حوالی بوکان سفر کرد. او ازآنجاییکه به شعر علاقه داشت، دواوین شعرای زیادی را خواند و اشعار فراوانی از حفظ داشت.
با مرگ پدر در سال ۱۳۱۷ خورشیدی، عهدهدار مسئولیت خانواده شد. تحصیل را رها کرد، به کسبوکار روی آورد و به شهر
بوکان نقل مکان کرد. مدتی در
ادارهٔ دخانیاتِ بوکان به کار پرداخت. ازآنجاکه اهل شعر بود، در آن ایام به سرودن شعر روی آورد و اشعار انتقادیِ طنزی در باب مسائل غیراخلاقیِ رایج در ادارات آن زمان سرود. او در شعر، هژار» (به
کردی: ههژار) (بهمعنی بینوا، بیچاره، ندار) را بهعنوان تخلص برای خود برگزید. نخستین دیوان اشعارش را با نام
آلکوک در ۱۳۲۵ خورشیدی در
تبریز منتشر کرد. هژار، بهدلیل مسائل ی، مدت دو ماه در شهر
سقز به زندان افتاد، ولی هنگام انتقال به مهاباد، گریخت و به
عراق رفت. در آنجا بهعلت کار زیاد سخت بیمار شد و به بیمارستانی در
جبل لبنان انتقال یافت. او مدت دو سال در
جبل لبنان به مطالعه پرداخت و اطلاعات خود را در زمینهٔ
زبان و
ادبیات عرب تکمیل کرد. با بازگشت به
عراق، به عضویت مجمع علمی آن کشور درآمد و به مطالعه و تحقیق پرداخت و برخی اشعار و مقالاتش را منتشر کرد. هژار سه سال نیز در
سوریه اقامت گزید و عاقبت، بعد از هفده سال، به
ایران بازگشت و در
عظیمیهٔ
کرج اقامت گزید.
با بازگشت به
ایران،
بهرام فرهوشی در
دانشگاه تهران، ترجمهٔ کتاب
قانون در طب، تألیف
ابن سینا را از عربی به فارسی به او پیشنهاد داد. در ازای دستمزد مختصری، و با ترجمهٔ اولین کتاب (مجلد) از این اثر، در محافل علمی و ادبی راه پیدا کرد و به عضویت
فرهنگستان زبان ایران درآمد. با تلاش سخت و خستگیناپذیر، بیشتر ساعات شبانهروز را به تحقیق و تألیف و ترجمه مشغول بود و در سایهٔ این کار، آثاری را در زمینههای مختلف علمی و ادبی و فرهنگی نوشت، که از آن جملهاند: شرح دیوان اشعار
شیخ احمد جزیری (معروف به ملای جزیری)، ترجمهٔ دورهٔ کامل
کتاب قانون
ابن سینا در هفت مجلد، گردآوری
هَهنبانَه بۆرینَه (فرهنگ جامع لغات کردی به کردی و فارسی)،
زندگینامهٔ خودنوشتش با عنوان
جێشتی مجێور (بهمعنی شلمشوربا»)، و بالاخره ترجمهٔ کامل قرآن به زبان کردی مرکزی.
هژار، سرانجام بر اثر بیماری در روز پنجشنبه دوم اسفندماه ۱۳۶۹ در
تهران درگذشت. پیکر او را به
مهاباد منتقل کردند و درحالیکه شهر در ماتم نشسته بود و جمعیت انبوهی از دور و نزدیک برای وداع با وی گرد آمدهبودند، با تجلیل بسیار، که حتی
مسعود بارزانی،
رئیسجمهور کنونیِ
اقلیم کردستان عراق نیز حضور داشت، تا
گورستان بُداق سلطان مشایعت شد و در کنار
هێمن و
ملا غفور دباغی به خاک سپرده شد.
هژار در طول زندگیاش خدمات فرهنگی و علمی زیادی انجام داده که میتوان به برخی از آنها در اشاره نمود.
آلکوک
بۆ کوردستان
هَهنبانَه بۆرینَه
زندگینامهٔ خودنوشت:
جێشتی مجێور (شلمشوربا)
قرآن کریم به کردی:
قرآنی پیرۆز
هۆزی گاوان
قانون در طب از
ابن سینا
آثارالبلاد و اخبارالعباد از
زکریای قزوینی
تاریخ سلیمانیه
روابط فرهنگی ایران و مصر
فرهنگ لغت عمید از
حسن عمید
یک، جلوش تا بینهایت صفرها از
دکتر علی شریعتی
پدر، مادر، ما متهمیم از
دکتر علی شریعتی
آری این چنین بود برادر از
دکتر علی شریعتی
عرفان، برابری، آزادی از
دکتر علی شریعتی
شرفنامهٔ بدلیسی از
شرفخان بدلیسی
رباعیات خیام از
عمر خیام
تاریخ اردلان از
مستوره اردلان کردستانی
منبع: سه نته ری احسان
سایت: http://shervmusic.blog.ir
درباره این سایت